94.4.17

دختر عزیزتر از جانم

قربون دلبری ها و شیرین زبونی هاتون

مامان چی بگه که دیگه هزار هزار ماشاالله خانومی شدی برای خودت

از بس سر مامان شلوغه مرتب وقت کم میارم

چند تا شعر رو الان یه مدتی میشه که کامل بلدی شاید از یه ماه هم بیشتر مثل

توی ده شلمرود بصورت کامل

حسنی ما یه بره دشت یه کوچولو با کمک مامان

ای زنبور طلایی البته به روشی که مانا میخونه!!

با چندین و چند شعر کوتاه

اعداد رو هم تا 10 بلدی بشماری البته سر شش یه گیر داری!!!

کلمات رو هم ماشاالله خیلی خوب میگی فقط گاهی اوقات به گ می گی د و به ک می گی ت!!!

خوشتمیزه=خوشمزه

اباس=لباس

نشتم=نشستم

ووده میکنه=لوله میکنه

الله اکبر و محمد=صلوات

دو شب از شب قدر گذشته رو با ما اومدی مسجد و دیشب با پدرت رفتی پارک رابطهت با پدرت هر روز داره قوی تر میشه و هر روز از روزقبل بیشتر  از پدر حمایت میکنی،

پدرت هم که برات کم نمیذازه،کنارش آزاد هستی و شجاع

از شستن سر فوق العاده بدت میاد و تا میتونی گریه می کنی فقط با اردک ها آب بازی کردن رو دوست داری

گاهی اوقات هم ادای بچه ها رو در میاری و میگی من تسنیم توجولو هستم!!

میریشت پدرت و میگی پشت پدر خیلی مزه داره

هرچیز رو هم دوست نداری بخوری می گی روزه دارم!

از عید تا حالا هم هرکی بخواد هرجا بره شما جلوتر میگی منم میام.منم میخوام

تا تو ماشین بابا حاجی میشینی هم میگی باباحاجی یخبهشتبخر