آنیتادختر دلبندمونآنیتادختر دلبندمون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه سن داره

" آنیتــــا " فرشته آب ها

94.4.17

دختر عزیزتر از جانم قربون دلبری ها و شیرین زبونی هاتون مامان چی بگه که دیگه هزار هزار ماشاالله خانومی شدی برای خودت از بس سر مامان شلوغه مرتب وقت کم میارم چند تا شعر رو الان یه مدتی میشه که کامل بلدی شاید از یه ماه هم بیشتر مثل توی ده شلمرود بصورت کامل حسنی ما یه بره دشت یه کوچولو با کمک مامان ای زنبور طلایی البته به روشی که مانا میخونه!! با چندین و چند شعر کوتاه اعداد رو هم تا 10 بلدی بشماری البته سر شش یه گیر داری!!! کلمات رو هم ماشاالله خیلی خوب میگی فقط گاهی اوقات به گ می گی د و به ک می گی ت!!! خوشتمیزه=خوشمزه اباس=لباس نشتم=نشستم ووده میکنه=لوله میکنه الله اکبر و محمد=صلوات دو شب از شب قدر...
17 تير 1394

اولین مطلب سال1394

دختر عزیزم سلام به روی ماهت این روزها عاشق حسنی هستی و برامون نصفه نیمه میتونی شعرش رو بخونی یه روز سه تایی رفتیم بیرون و برای شما سه تا کتاب حسنی رو خریدم و کتاب گربه من نازنازیه،... و شما عاشق کتاب حسنی ما یه بره داشت شدی و صفحه آخرش رو خیلی زیبا میخوندی الان هم که مرتب میای پیشم و میخوای برات نقاشی بکشم و میگی مامان جون بیا.مامان عاطفه هم بهم میگی. خلاصه دختر باهوشم میدونه چطور دلبری کنه دوستت دارم عزیز دلم
6 ارديبهشت 1394

93/12/23

دختر گلم این روزا حسابی بلبل زبونن شدی،گاهی اوقات خودم هم باورم نمیشه،مثل الان که میگی میو میو عبض میشه؟،! آنیتا غدا بخوره چی بشه؟هبیج)قوی( بشه،بزرگ بشه،نانازی بشه،مامان بشه،پدر بشه!!باباحاجی بشه،هایه  قربونت برم،تازه برای عروسک هات هم خیلی قشنگ شعر و قصه ی می می نی رو میگی
23 اسفند 1393

دخترم شعر میخونه

دختر مامان بابا سه روزه سرمای سختی خوردی و لجوجی میکنی.تا حالا چشمات اینهمه مریض و آلوده نبود.امروز کمی بهتر شدی.مامان مریضیه دخترش رو هیچوقت نبینه.الهی آمین حدود 10 روزی میشه که شعر چشم چشم دو ابرو و مامان رفته اداره آخراش رو میخونی. تازه شعر بارون میاد خاله شادونه رو هم آخرای کلماتش رو بلدی کامل حرف میزنی عزیز دلم.از مهربونی هات هم هرچی بگم کم گفتم.مرتب در حال بوسیدن،تحمل گریه کسی رو نداری،تحمل قهر نداری و ... پدر یه هفته نبود و شما وقتی یکی از اون روزا اومده بودی خونه میگفتی پدر بیا و من کلی توضیح دادم که پدر نیست و شما خوب قانع میشی.خلاصه شب هایی که پدر نبود با اینکه خونه باباحاجی بودیم اما تو خوابیدن اذیت میکردی و تقریبا سه ...
15 اسفند 1393

بدون عنوان

نازنینم امروز93/12/4 موقع نقاشی کشیدن میگی چشم چشم ابرو با تبلت برات فیلم گذاشتم میگی دوست نداره!! میخوای بشماری میگی دو شیش دیروز رنگ سبز و زرد رو میشناختی! یاد گرفتی خونه نمیای تا بریم مغازه!!!میری مغازه چوب شور و بستنی زمستونی و ژله میخری! 93/11/21 از رو سی دی خاله ستاره یاد گرفتی می گی مامانا بابا سی دی نخرین!!! 93/11/20 جملات دو تایی رو کامل میگی 93/11/16 هیچکی نیس
4 اسفند 1393

93/11/14

دختر عسلم رویش هفتمین مروارید لبخندت مبارک. در تاریخ93/11/12 هفتمین دندونت از پائین سمت چپ دومی نیش زد امشب قتی با باباحاجی و خاله شما رئ به قول خودت داب داب عاباسی!!! میدادن ،برای اولین بار گفتی سلام و بعد هم سلام عسلم و  همچنان که ما غرق در شادی بودیم گفتی باباحاجی!! خیلی خوردنی شدی اکثر کلمات رو میگی ناخنگیر !آسانسور! و خیلی از کلمات سخت اما سلام رو نمیگفتی و امشب در حرکتی خودجوش ما رو به وجد آوردی! میتونم بگم که حرفات رو میتونی کاملا با کلمات تک جمله بندی کنی البته دو کلمه ای.مثلا دوست نه یا در تاریخ 93/11/1 میگفتی دست درد=دستت درد نکنه جالبه افعال رو واقعا بجا بکار میبری مثلا نخوام =نمیخوام این تاریخ ها هم کلما...
15 بهمن 1393

93/10/12

دختر زیباروی من الان روی پام خوابیدی و من بهترین فرصته که برات از امروزت بگم دخترم امروز عاشق کفش صدادار تابستونیت سه بودی،پدر به زور پات میکرد و شما راه میرفتی،اون صدا میخورد و شما هم ذوق میکردی غروب هم برای خودت خیلی قشنگ با مداد و خودکار بازی میکردی،اونا رو میبردی بین بالش بل جا میدادی و نمیخواستی ما هم ببینیم،خیلی برای ما جالب بود،پدر می گفت معلومه دخترم عاقل شده!!! منو بابا هر چه میبوسیمت سیر نمیشیم آخه خیلی کار هات خوردنی شده مامان رو ببخش که به اندازه کافی برات وقت نمیذاره،اما بدون بدون شک عاشقته
13 دی 1393