93/8/22نمایشگاه کتاب
با خاله ریحانه و پدر رفتیم نمایشگاه،اونجا هم به شما خوش گذشت،برات یه کتاب بزرگ خریدم که از دستت دور نمیکردی،یه غرفه دار عاشق شما شده بود و میخواست شما رو ببره خونش تا خواهرش بشی!!!تازه میگفت لپ های دخترتونو بیمه کردین؟میخوام دندونش بگیرم!!!
قربونت برم
از ایستگاه مطالعه هم یه کتاب جایزه گرفتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی