آنیتادختر دلبندمونآنیتادختر دلبندمون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

" آنیتــــا " فرشته آب ها

مروارید

در تاریخ 93/3/15    لثه هات متورم و سفید شد طوری که فقط خودم فهمیدم 93/3/23  لثه ت  کمی جا باز کرد و در تاریخ 93/3/26 دو تا دندون سفید خوشگل پایینت خودشون رو کاملا نشون دادن بالاخره این آرزوی مامان هم برآورده شد که تو وبت بنویسم: عزیزم رویش مرواریدهای سفیدت مبارک خداروشکر
2 تير 1393

خوشمزه مامان

93/4/1 شیرین مامان،هر روز که میگذره فکر میکنم یعنی از این خوشمزه تر هم میتونی بشی؟! و اما روز بعد باز هم شما شیرین تر از روز قبلی. دختر خوشمزه مامان عاشقتم نمیدونم شما پاداش و جایزه کدوم کار خوبم هستی؟خدا رو هر لحظه بخاطر شیرینی که در قلبم آفرید شکر  
2 تير 1393

این روزها

دختر نازم سلام خیلی دوست دارم مامانی،این روزها خیلی بامزه و خوردنی شدی،با توپ خیلی خوب بازی میکنی و فکر میکنی توپ=جیغ !!!!!!!! مرتب سرت به اینور اونور میخوره و اشک های گلوله ای از چشمای ناز وز زیبات سرازیر میشه،الهی هرگز اشک نریزی مامان جان زمان های با هم بودنمون خیلی کمه یا خوابیم یا مامان کار داره از صبح که میام اداره لحظه شماری میکنم واسه دیدن روی ماهت و چقدر این روزا زمان دیر میگذره و عشق به لحظه دیدنت هر روز بیشتر از قبل میشه و تنها چیزیه که اصلا برام تکراری نیس عاشقتم دختر گلم  
19 خرداد 1393

نهمین ماهگرد زندگیت مبارک

جمعه "93.3.16" عزیزم،نفسم، عمرم نهمین ماهگرد زندگیت مبارک الهی 900ساله بشی امید زندگی مامان بابا خدای خوب و مهربونم هر روز و هر لحظه به خاطر این نعمت و موهبت شکرت خدایا شکرت که شاهد بالندگی دخترگلم هستم مامان جان روز به روز شیرین تر و خوردنی تر میشی و من هر روز بیشتر از روز قلب دلم میخواد توی قلبم بذارمت و ببوسمت و ببویمت برات عکسات رو میذارم عششششششششششققققققققققم ...
17 خرداد 1393

آنیتا و مامان بزرگ ها

   92.6.21  خانمجون و آنیتا  "مامان بزرگ مادری یه مامان" 92.7.14    عزیز و آنیتا "مامان بزرگ پدری یه مامان" 92.7.19    مامان بزرگ و آنیتا " مامان بزرگ مادری یه بابا" 93.1.3  عمه و آنیتا " تنها عمه ی بابا" اولین باری بود که منو میدیدن و خیلی گریه شادی میکرد!!عمه جون خیلی دوستت داریم ...
7 خرداد 1393