آنیتادختر دلبندمونآنیتادختر دلبندمون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

" آنیتــــا " فرشته آب ها

رویش 14 و 15مروارید

مبارکت باشه عزیزم بعد ازکلی زمان بالاخره این دندونات هم به سلامتی جوونه زدن اول سمت راست و بلافاصله سمت چپ94/5/18 امیدوارم برات به سلامتی و خوبی و محکمی کار کنه
20 مرداد 1394

دخترم بزرگ شده

عزیز دل مامان امروز دو روزه کامل می می نمی خوری،خیلی بده،ناراحت کننده ست،دلم واقعا برا می می خوردنت تنگ شده،فقط بدون خیلی خیلی زیاد دوستت دارم به دومین می می چیزی نزدیم،چون میگی خاطره بدی تو ذهن کودک میمونه،از اونجا که عاقل هستی از سه شب قبل گفتم که اگه امشب بخوری دیگه تموم می شه،اون شب تا 2 بیدار موندیم که بدون می می بخوابی چون در طول روز نخورده بودی  (یکشنبه94/5/4)اما نشد و قبول کردی که بخوری و من هم مرتب تاکید کردم که امشب بخوری دیگه تموم میشه و اون شب آخرین شبی بود که می می خوردی حقیقتا خودم دلم می خواست بازم یه روز دیگه بخوری تا بتونم از شما فیلم و عکس بگیرم اما قسمت نشد روز اول94/5/5مامان شما رو برد بیرون و سه تا کتاب جای...
8 مرداد 1394

رویش سیزدهمین مروارید

دخترگلم همزمان سه تا از دندون های کوچولوت قرار گذاشتن جوونه بزند بیش از چند هفته است که لثه ت متورم شده بود ،بعد سفید شد تا اینکه امروز از بالا سمت چپ سومین دندون جوونه زد مبارکت باشه عزیزم امیدوارم سفت و محکم باشه و هرگز خراب نشه فقط نمیدونم بین این دو دندونات بازم باید دندونی باشه یا نه؟! قربونت میرم من عزیز تر از جانم
3 مرداد 1394

شروع بای بای می می دودو

عزیزکم از دو،شب قبل تصمیم گرفتم که شما رئ از شیر بگیرم، پدرت فکر میکنه کار غیر ممکنیه و زیاد مایل نیست اما از اونجا که یکبار دکتر رفته بودیم (حدود یک ماه قبل)  نظر دکتر این بود که همین الان از شیر بگیرمت،منم دلم محکمه که از شیر گرفتن ضرری برای شما نداره اما خودم هم ناراحتم،دخلاقی هم میکردی ر شروع از دو شب قبل امتحانی به سمت راست رژ مالیدم و شما اصلا نزدیکش نشدی و تا امروز با حرص فقط از یکی خورددیروز بداخلاقی می کردی اما امروز بهتری،تصمیم دارم فردا کلا هر دو رو ممنوع کنم،امروز وقتی از شیردوش استفاده میکردم یاد اون روزای اول افتادم که برات شیر میدوشیدم و تو شیشه میریختم که به شیشه عادت کنی و ماملا بی فایده بود چون شما از 4ماهگی لب به ش...
2 مرداد 1394

94.4.17

دختر عزیزتر از جانم قربون دلبری ها و شیرین زبونی هاتون مامان چی بگه که دیگه هزار هزار ماشاالله خانومی شدی برای خودت از بس سر مامان شلوغه مرتب وقت کم میارم چند تا شعر رو الان یه مدتی میشه که کامل بلدی شاید از یه ماه هم بیشتر مثل توی ده شلمرود بصورت کامل حسنی ما یه بره دشت یه کوچولو با کمک مامان ای زنبور طلایی البته به روشی که مانا میخونه!! با چندین و چند شعر کوتاه اعداد رو هم تا 10 بلدی بشماری البته سر شش یه گیر داری!!! کلمات رو هم ماشاالله خیلی خوب میگی فقط گاهی اوقات به گ می گی د و به ک می گی ت!!! خوشتمیزه=خوشمزه اباس=لباس نشتم=نشستم ووده میکنه=لوله میکنه الله اکبر و محمد=صلوات دو شب از شب قدر...
17 تير 1394

اولین مطلب سال1394

دختر عزیزم سلام به روی ماهت این روزها عاشق حسنی هستی و برامون نصفه نیمه میتونی شعرش رو بخونی یه روز سه تایی رفتیم بیرون و برای شما سه تا کتاب حسنی رو خریدم و کتاب گربه من نازنازیه،... و شما عاشق کتاب حسنی ما یه بره داشت شدی و صفحه آخرش رو خیلی زیبا میخوندی الان هم که مرتب میای پیشم و میخوای برات نقاشی بکشم و میگی مامان جون بیا.مامان عاطفه هم بهم میگی. خلاصه دختر باهوشم میدونه چطور دلبری کنه دوستت دارم عزیز دلم
6 ارديبهشت 1394

93/12/23

دختر گلم این روزا حسابی بلبل زبونن شدی،گاهی اوقات خودم هم باورم نمیشه،مثل الان که میگی میو میو عبض میشه؟،! آنیتا غدا بخوره چی بشه؟هبیج)قوی( بشه،بزرگ بشه،نانازی بشه،مامان بشه،پدر بشه!!باباحاجی بشه،هایه  قربونت برم،تازه برای عروسک هات هم خیلی قشنگ شعر و قصه ی می می نی رو میگی
23 اسفند 1393

دخترم شعر میخونه

دختر مامان بابا سه روزه سرمای سختی خوردی و لجوجی میکنی.تا حالا چشمات اینهمه مریض و آلوده نبود.امروز کمی بهتر شدی.مامان مریضیه دخترش رو هیچوقت نبینه.الهی آمین حدود 10 روزی میشه که شعر چشم چشم دو ابرو و مامان رفته اداره آخراش رو میخونی. تازه شعر بارون میاد خاله شادونه رو هم آخرای کلماتش رو بلدی کامل حرف میزنی عزیز دلم.از مهربونی هات هم هرچی بگم کم گفتم.مرتب در حال بوسیدن،تحمل گریه کسی رو نداری،تحمل قهر نداری و ... پدر یه هفته نبود و شما وقتی یکی از اون روزا اومده بودی خونه میگفتی پدر بیا و من کلی توضیح دادم که پدر نیست و شما خوب قانع میشی.خلاصه شب هایی که پدر نبود با اینکه خونه باباحاجی بودیم اما تو خوابیدن اذیت میکردی و تقریبا سه ...
15 اسفند 1393